مارالمارال، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

* مارال فرفری *

شیرین زبو نیات

سلام عسللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل مامانی   سلام نفس مامانیییییییییییییییییییییییییییییییییییی   نمیدون از چیات بگم همه چیت برام قشنگه    همه حرفات برام شیرینه حتی گریه کردنت   هر روز که بزرگتر میشی عاقل تر از دیروز میشی   من خدار رو هزار مرتبه شکر میکنم دختر شیرینم امروز ما خونه مامان شایسته بودیم چون تولد دایی علی بود البته دیشب بود ولی چون   عروسی بودیم امشب گرفتیم دایی حسینم با زندایی فریبا بودن مامانی شام کتلت گذاشته بود خیلی خوشمزه   شده بود از همین جا میگم دستت درد نکنه .   عکسشم گذاشتم که تشکرم کامل بشه   عزیز دلم&...
30 تير 1391

چند عکس زیبا از نفسممممممممممممم

سلام به روی ماهت به چشمای قشنگت . عزیز دلم الان که دارم مینویسم شما ها خوابید . الهی قربون دو تاتون شم امیدوارم همیشه صحیح و سالم باشید و همیشه خواب خوش ببینید من شما رو خیلی خیلی دوست دارم و شما یعنی مارال گلم و بابا جون حسن تمام زندگیم هستید و همین جا و همین ساعت و همین ثانیه از حسن جونم به خاطر تمام زحماتش تشکر میکنم و شما دخمل قشنگم باید  همیشه قدر چنین پدر ی رو بدونی ...............و همیشه به خاطر داشته باشی که من و بابا جونت زندگیمونو با یه عالمه عشق شروع کردیم و همیشه تا همین امروز که 5 سال و 3 ماه و 4 روزه ما ازدواج کردیم  زندگیمون توام با عشق بوده که شما کامل و کاملتر کردی و از این بابت ما خوشحالیم ...
26 تير 1391

یک عکس زیبا از کادوی مارال

  سلام خوشمل مامانی   دختر مامانی .............................. .الهی من فدات شم اینقدر شیرین زبون شدی  که بیا ببین. تازه بوسم میفرستی اونم با صدا اخ که آدم دوست داره گازت بگیره   وای یادم رفت . اینکه تازه یاد گرفتی کم کم  جمله میگی .الهی دورت بگردم   شما تمام زندگیون هستی .شما به زندگی ما رنگ و رو دادی   شما به من حس مادر بودن رو دادی شما به من فهموندی یکی از وجود خودت  .در درونت بودن    و رشد کردن آخرین و شیرین ترین لذت که خدا داده و من به خاطر اینا و خیلی از چیزای دیگه ازت ممنون   دختر قشنگتر از گلم.................خیلی دوست دا...
25 تير 1391

ساکت شدم مارال با اسپند دودکردن

  سلام به دختر قشنگم سلام به میوه عمرم سلام به فرشته کو چولوم   دختر نانازم قشنگ مامان .میخوام برات از دیشب  بگم خیلی بد بود دیروز ما   رفته بودیم عیادت عمه مینا چون زانوشو عمل کرده بود .و بعد از برگشتن از بیمارستان  حدودای ساعت   5.30خونه بودیم .منم وقتی رسیدیم سریع برای شما غذای در خواستیتو که میگو بود آماده کردم و دادم خوردی . هر چی تلاش کردم نخوابیدی و طبق روال همیشه رفتی سراغ بازی ولی هر از چند گاه با هم دعوامون میشد و شما بلافاصله که میدیدی من ناراحت شدم میومدی و میگفتی بوش و منو بوس میکردی . خلاصه منم شروع کردم به پختن شام که لوبیا پلو بود و در همین حین زن...
14 تير 1391

شمارش معکوس

  سلام  سلام بازم سلام شمارش معکوس برای تولد آغاز شد امروز مارال خوشگلم رفت تو 23 ماه و این برای من یعنی روز به روز بزرگ شدن دخترم و من به این افتخار میکنم از امروز  دقیقا 1 ماه مونده به تولد گل دخترم           خوب دختر عزیز تر ازجون مامان امروز شدی ماهه ومن از این بابت خیلی خوشحالم .من تصمیم دارم چون تولد 2 سالگی  شما  افتاده توی ماه مبارک رمضان  یعنی تقریبا 10  روز از ماه رمضان میره تولدته .به خاطر همین شاید اواخر همین ماه تولد بگیرم . کلا تو بدو بدو هستم قراره برم یه اتلیه خوب برات ببینم تو همین ...
11 تير 1391

یکی از روزهای خدا

سلام ............ سلامی به قشنگی فرزند : فرزندی که نشانه بزرگی پروردگار  و نشانه موهبت الهی.  دختر قشنگم .عزیز مامان  تمام زندگیم .دختر دوست داشتنی و شیرین زبونم . امروز که جمعه بود ما کار خاصی نکردیم از صبح خونه بودیم  تا عصرو روزمون رو با شیرین زبونیای شما میگزروندیم .اخه نمیدونی چیا میگی دوست دارم گازت بگیرم و خوشحال از این همه پیشرفتت تو حرف زدن .منو دیونه میکنه. میدونی چی میگی: 1:وقت خواب میگی ( مامان .بابا .معشوم دت) یعنی مامان بابا شب بخیر 2" بشاب یعنی بشقاب 3" ت لفن و برمیداری میگی (الو ابجی بیا باشه ) و قطع میکنی 4"وقتی کار اشتباه میکنی میگی معزه یعنی معذرت میخوام ...
10 تير 1391

مشکل جدی مارال

سلام .... سلام دختر قشنگم امروز میخوام از یه مشکل  برات حرف بزنم میدونی چی عزیز مامان؟ شما از همون اوایل بدنیا اومدن مشکل یبوست داشتی که من کم و بیش با تغذیه اونو به حد نرمال میرسوندم .ولی ........... اینو باید بدونی یه بچه به سن شما  باید روزی یک بار حداقل شکمش کار کنه . ولی  شما  تازگیا  شکمت کار نمیکنه و حتی کارم کردنی خیلی بهت فشار میاد.و گریه میکنی نمیدونی تو اون لحظه چقدر از عذاب کشیدنت ناراحت میشم ...........اخی تو عزیز جونمی ..نفسمییییی . مگه میشه وایسم و اون صحنه ها رو ببینم .....دوست دارم اون لحظه بمیرم تو عذاب نکشی .من تمام تلاشمو کردم حتی تو غذات روغن زیتون ریختم و اب میوه  طبیعی در اورد...
6 تير 1391

روز خسته کننده

  سلام  شب بخیر   دختر قشنگم ..................................... الان که دارم این مطالب رو مینویسم اینقدر خسته ام و نا ندارم ولی دوست دارم برات بگم امروز چی شد؟ . امروز ساعت ١٠.٣٠ که از خواب پاشدی  منو با جمله :(معشوم پاشو )صدا کردی البته چند روزه اینو یاد گزفتی .باورت نمیشه مارال خوشگلم وقتی اینو میگی دوست دارم گازت بگیرم . خیلیییییی ناز میگی ....... خلاصه صبونمونو که خوردیم شما طبق روال همیشه  نشستی پای کارتون . و منم شروع کردم به گرد گیری کردن و یه جاروبرقی اساسی هم زدم بعدشم تمام سرامیکارو دستمال کشیدم به خدا دیگه نا نداشتم .حدودای ساعت ٣.٣٠ کارم تموم شد بماند که تو هم خیلی بهم کمک کردی...
3 تير 1391