مارالمارال، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

* مارال فرفری *

ساکت شدم مارال با اسپند دودکردن

1391/4/14 0:13
نویسنده : مامان معصوم
643 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام به دختر قشنگم

سلام به میوه عمرم

سلام به فرشته کو چولوم

 

دختر نانازم قشنگ مامان .میخوام برات از دیشب  بگم خیلی بد بود

دیروز ما   رفته بودیم عیادت عمه مینا چون زانوشو عمل کرده بود .و بعد از برگشتن از بیمارستان  حدودای ساعت   5.30خونه بودیم .منم وقتی رسیدیم سریع برای شما غذای در خواستیتو که میگو بود آماده کردم و دادم خوردی . هر چی تلاش کردم نخوابیدی و طبق روال همیشه رفتی سراغ بازی ولی هر از چند گاه با هم دعوامون میشدو شما بلافاصله که میدیدی من ناراحت شدم میومدی و میگفتی بوش و منو بوس میکردی. خلاصه منم شروع کردم به پختن شام که لوبیا پلو بود و در همین حین زنگ زدم به عمه کبری و گفتم اونم بیاد اینجا خلاصه شام آماده شد و خوردیم و کلی صحبت کردیم.بعد از رفتن عمه  من هم شما رو خوابوندمو یه کمی کار داشتم انجام دادم و لباس انداختم لباسشویی.بعدشم من و بابا جونم  هم اومدیم وخوابیدیم

ولی هنوز یه ساعت نشده بود که شما یه دفعه شروع کردی به گریه کردن

وای مگه ساکت میشدی هر کاری کردیم نشد دیگه داشتیم میترسیدیم واقعا گیج شده بودیم چون از شما بعید تو این 2 ساله .بابا جون میگفت شما خواب دیدی نمیدونم فقط   هی مامان  مامان میگفتی من شما رو بغل کردمولی بازم آروم نشدی خلاصه باورت نمیشه دخترم  تا اسپند رو دود کردم یه دفعه ساکت شدی  اصلا باور کردنی نیست حسن جون گفت شما رو چشم زدن خلاصه بابا جونی گذاشتت رو پاش و شما هم آروم خوابیدی.  ما هم بعد از مطمئن شدن خوابیدم .

امیدوارم دیگه این جوری نشی گل مامانی

خیلی دوستت دارم هر چی بگم قابل وصف نیست

بوست میکنم چون تو اروم جونمییییییییییییی


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان زهرا
14 تیر 91 16:30
سلام مجدد
خانمی من هم به چشم اعتقاد فراوان دارم
ئخترم که چشم خورش بالا ست
کار من شده اسفند دود کردن و تخم مرغ چشم چشم کردن

به هر حال صدقه هر روز یادت نره


اره به خدا مارال خودش میره اسپند میره میگه دود کنید تازه میگه باید پامم بگیرم .صدقه که به خدا همش میدیم