رفتن به همدان (91/2/28)
سلام ببخشید بی خبر رفتم و ازم خبری نبود دلم براتون تنگ شده بود.یکدفه شد حسن جان 5 شنبه از خواب پاشد گفت قراره بیریم همدا ن .قبلاقرار بود بیریم ولی نه حتمی خلاصه وسایل و جمع کردیم ما سه تا و داداش علی راهی همدان شدیم .جاده خیلی خلوت بود زودم رسیدیم . جاتون خالی چه آب و هوایی چه آسمونی .راستی یادم رفت بگم من اونجا مادر بزرگ مادریم زندگی میکنه . طفلی بعد فوت پدر بزرگم تو تاریخ89/9/24 خیلی تنها شد .فوق العاده مهربونه .و صبور ما همه خیلی دوسش داریم( عکسشو براتون گذاشتم ) جونم بهتون بگه ما دیروز که رسیدیم رفتیم سر خاک پدر بزرگم و فاتحه دادیم بعد شب هم مادر بزرگم آبگوش گذاشته بود جاتون خالی خوردیم وامروزم از صب...