مارالمارال، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه سن داره

* مارال فرفری *

رفتن به همدان (91/2/28)

1391/2/31 1:38
نویسنده : مامان معصوم
439 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ببخشید بی خبر رفتم و ازم خبری نبود دلم براتون تنگ شده بود.یکدفه شد حسن جان 5 شنبه از خواب پاشد گفت قراره بیریم همدان .قبلاقرار بود بیریم ولی نه حتمی خلاصه وسایل و جمع کردیم ما سه تا و داداش علی راهی همدان شدیم .جاده خیلی خلوت بود زودم رسیدیم . جاتون خالی چه آب و هوایی  چه آسمونی .راستی یادم رفت بگم من اونجا مادر بزرگ مادریم زندگی میکنه . طفلی بعد فوت پدر بزرگم تو تاریخ89/9/24 خیلی تنها شد .فوق العاده مهربونه .و صبور ما همه خیلی دوسش داریم(عکسشو براتون گذاشتم)

جونم بهتون بگه ما دیروز که رسیدیم رفتیم سر خاک پدر بزرگم و فاتحه دادیم بعد شب هم مادر بزرگم آبگوش گذاشته بود جاتون خالی  خوردیم وامروزم از صبح حسن جونننننننننننن و علی داداشم رفتن باغ من و مارال جونم  خونه بودیم البته خونه ای که وسط یه باغ بزرگه.مارالم که ایقدر بازی کرده بود خسته شده بودو دخترم کلی با بابا جونش عکس انداخت که میبیند

 

فیگور مارالم در باغ

 

مارال خوشتیپه رو ببین

 

مارال وبابابجونش

 

دخمل نانازم در حال بازی

 

ناناز مامان با یک گل در سر

 

منم نهار رشته پلو گذاشتم خوردیم و بعد از یکم خوابیدن ساعت 4 راه افتادیم

.جاده خوب بود ولی نزدیکای شهریار تو ترافیک موندیم  و ساعت 9.30 رسیدیم خونه .البته اول رفتیم خونه مامانم وبعد از اونجا رفتیم خونه پدر شوهرم  اونجا هم بهمون خوش گذشت مینا جون(عمه مارال گلی)بمون بستنی  داد خوردیم خیلی خوشمزه بود دستش درد نکنه.تازه من برای مادر شوهرم از اونجا اجیل خوری خریدم (به من میگن یه عروس خوبقهقهه)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مبین فرفری
5 خرداد 91 3:16
خدا مادر بزرگ براتون نگه داره


مرسی گلم