چهار شنبه91/3/3
سلام خوبید مارال گلی امروز بر عکس روزای دیگه ساعت9 از خواب پاشد من که داشتم از خواب میمردم ولی مجبور بودم پاشم اونم با صدای مامان چیش بیدار شدن کلییییییییییییییییییییییییییییییی خلاصه بعد از کارای بهداشتی صبحونه رو اماده کردمو دادم دخملم خورد تو همین حین مامانم زنگ زد گفت بیا برو ولیعصر و یه چیزی رو عوض کن منم گفتم باشه . بعد از جمع کردن خونه اماده شدیم رفتیم دختر نازم رو گذاشتم اونجا و رفتم .........کارمو که انجام دادم یه شلوار قشنگم برا مارال خریدم وقتی اومدم دیدم مارال داره نقاشی میکشه و به جوجه بیچارشم میگه تو هم بایدنگاه کنی نهار وکه خوردیم البته بدونه مامانیناچو...