سومین یلدا در شمال
سلام جینگیل مامان
امیدوارم همیشه خوب و سالم باشی و همیشه خنده توی چشات برق بزنه
یلدای که گذروندیم سومین یلدای شما بود .یلدای اول شما 4 ماهو 20 روزت بود که خیلی کوچولو بودی وچیزی از یلدا نمیدونستی .یلدای دوم همین طور ولی این یلدا برات همیشه تو خاطرت میمونه .اخه ما از قبل با آقا جونینا قرار گذاشته بودیم بریم ولی چون برای اعظم چون میخواستن شب چله ای بیارن آقا جونینا و بقیه نیومدن وفقط منو شما و بابا جون و عمه کبری راهی آسنانه شدیم و قرار شد بقیه فردا بیام .خیلی تو راه خوش گذشت و اصلا گذشت زمانو متوجه نشدیم وقتی راه افتادیم ساعت3 بود وو بعد از کلی نگه داشتن تو راه ساغت 8.30 رسیدیم و رفتیم شام رو تو هتل خوردیم و بعد راهی ویلا شدیم وقتی رسیدم شما از اونجا خیلی خوشتون اومده بود واول از همه .همه جا رو باز دید کردی ..وقتی شب میخواستیم بخوابیم اینقدر شلوغ میکردی و نمیذاشتی عمه جون رختخواب هارو بیار و کلی بابت این شیطنتات خندیدم و بلاخره مارال جون خوابد و نصف شب الهی دورت بگردیم بیدار شده بودی میگفتی مامان معصوم بریم خونمون .بعد کلی صحبت دوباره فشته کوچولوم خوابد وصبح با صدای مرغ و خروس بیدار شدی کلی کیف کرده بودی و به مرغ و خرویس میگفتی (مرده خروس)و میگفتی برید خونتون من میخوام بخوابم .
وقتی آقا جونینا وعمه رویاینا اومدن شادی تو چند برابر شد و شب یلدا کنار هم بودیم و خیلی خوش گذشت وبهترین شادی این بود که شما از دریا خوشت اومده بود و نمیخواستی بیای بریم خونه و منو بقیه از این کارت گذت بردیم وقرار شد شما رو زود زود ببریم دریا .
خیلی دوست داریم فندق مامان
.