دوره شیرین بارداری
سلام به تمام مامانای ناز می خواستم از دوره شیرین بارداریم بگم . ولی قبلش بگم که من و حسن جون که تمام زندگیم خودمون خواستیم که بچه دار بشیم من توی بارداریم اصلا ویار نداشتم تازه اینقدر حالم خوب بود که تا ماه اخرم مسافرت رفتم .با این حال که میگن مادر دختر زشت میشه من خیلی هم خوشگل شده بودم .تازه اینم جالب که عروسی عمه رویا 5 روز قبل از بدنیا اومدن مارال بود که یادم نمیره وقتی مارال تو شکمم بود میگفت یا قبلش بیرون بیا یا بعدش............................... تا اینکه من توی بارداریم یعنی8 ماهگی با عمه رویا و عمه کبری و مادر و پدر جون مارال برای خرید عروسی رفتیم بانه خیلی روز خوبی بود بماند که مسافرت های دیگه هم رفتم................یادش بخر که اینقدر حالم خوب بود که از خرید کردن های روزانه عقب نموندم مادر شوهرم همیشه منو به همه مثال میزد که چه قدر زرنگه تا اینکه وقت زایمان به سر رسید یعنی خودم رفتم و به تشخیص دکترم سزارین کردم و این فرشته کو چو لو رو بیرون اوردیم وقتی بدنیا اومد3.5 بود با لبای اویزون خیلی دوست داشتنی. واقعا از خدا ممنونم که این دخملو به من و حسن جون داد.