به یاد خدا91/3/3
دلم گرم خداوندیست که با دستان من
گندم برای کبوتران خانه میریزد!
چه بخشنده خدای عاشقی دارم!
که میخواند مرا با اینکه میداند گنهکارم!
دلم گرم است میدانم بدون لطف اوتنهای تنهایم
برایت من خدا رو ارزو دارم.
سلام شبتون بخیر دوستای خوبم من دوباره خوابم نمیاد با این حال که خیلی خسته ام چون امروز کلی خونه تکونی کردم حسن عزیزم هم کلی بهم حال داد و شام رو اون پخت.حتما میگید چی (سیب زمینی با رب و سوسیس)خیلی خوشمزه شده بود شام روکه خوردیم حسن جان نشت و فوتبال استقلال رو نگاه کرد منم کارامو کردم و بعد با هم نشستیم و ایزل رو دیدیم که دیگه خیلی دارن کش میدن ادم کلافه میشه تو عین حین من رفتم و چای اوردم خوردیم تازه کلی خونه مادر شوهرم زنگ زدیم و دربار ه عباس جون (برادر شوهرم)و اینکه کی ازمایش میرن و............................صحبت کریم .سریال که تموم شد حسن جونم رفت خوابید و منم غذای مارال رو دادم که براش سیب زمینی با کره و پیاز گذاشته بودم و خلاصه مارال گلی رو هم خوابوندم واومدم سراغ شما
حالا برای اینکه خستگیتون در بره منم عکس یه دونه دخملمو براتون میزارم بعدشم میگم بای
اینم عزیز مامان با خرس جونش........