خواب راحت یعنی این
سلام به روی ماهت
گل دختر مامان امروز خیلی خسته شدی امروز از صبح زود بیدار شدی و رفتیم خونه مامان شایسته وحتی صبحانه رو اونجا خوردیم.به شما که خیلی خوش گذشت اول که سی دی گذاشتی و بعد از اون هم کلی با وسایلات بازی کردی تا این که رفتی خونه پرنیا.اونجا اینقدر بهت خوش میگذشت اولا به من گفتی نگران نباش زود میام تا وقتی اومدم دنبالت نیومدی تا حوالی ساعت 5 با خاله و پرنیا اومدید .تا چند ساعت هم با هم بازی کردید تو اطاق دایی علی .تا این که یه دفعه صداتون بلند شد ماهم تو تراس بودیم .من که دویدم اومدم پیش شما و قهمیدم قضیه دعوا این بوده که تو خاله بازی پرنیای طفلکی همش مامان بوده و دوست داشته این دفعه بچه باشه ولی تو قبول نکردی و دعوا شد .خلاصه کوتاهم نیومدی و گرنیا هم قهر کرد و رفت .اینقدر کار شما بد بود (چون پرنیا رو ناراحت کرده بودی")که حتی معذرت خواهی کردیم کار ساز نشد و خلاصه مهمونا رفتن.شما هم تا تونستی گریه کردی ..............................این هم اخر امروز که خونه اومدیم از بس خسته بودی رو مبل جلوی تلویزییون خوابت برد