بی قراری مارل گلی 91/3/20
سلام............................
امروز که از خواب پاشدیم مارال کلی اذیت کرد همش بی قراری میکرد تازه نصف شب همش نق میزد .فکر میکنم خواب میدید .امیدوارم که این طور باشه باورتون نمیشه اینقدر گریه کرد که منو حسن جونی کلافه شدیم
منم تصمیم گرفتم صبحونشو بدم بخوره
و ببرمش حموم تا یه کمی اب بازی کنه
ولی چشمتون روز بد نبینه حمومم کار ساز نبود..........
نمیدونستم چی کار کنم گاه میگه لاک بزن ....................منم میگم چشم
گاه میگه منو بزار رو مبل کلیدو خاموش روشن کنم بازم مجبوری بگی چشم و گرنه خودتون میدونید چی میشه
خلاصه :داستان همین طوری ادامه داره ......................که بازم میگه ببعی یعنی کارتون گذاشتن
دیگه نمیدونستم چی کار کنم تصمیم گرفتم بیرم بیرون .تو اونجا یه سک سک براش خریدم و چیزای دیگه کمی ساکت شد منم خیالم راحت شد
ولی رو دستم خرج گذاشت دیگه یه چیز خوشگل برا خودم دیدم مجبور شدم بخرم ....جای طلا یا بدلی جات به نظرم خوشگله مگه نهههههههههههههههههههههههههه
حتما میگید مارال گلی کجاست ؟هیچی کیف سی دی بابا جونشو ریخته زمین داره بازی میکنه
ولی هر چه قدر شلوغ کنه و خراب کاری کنه وقتی میخوابه واقعا ناز و دوست داشتنی و آدم دلش میسوزه که دعواش کرده
جیگر مامان درسته دیونم میکنی ولی مامام معصوم خیلی دوستت داره
تو نباش که من تو خونه تنهام ..اگه تو شلوغ نکنی پس کی شلوغ کنه...عسلم جیگرم .نازم .دخملم .فرفری مامان بوس بوس بوس