خواستگاری
سلام منو مارال عصری رفتیم بیرون تا چند تا وسایل بخریم چون اگه یادتون باشه میخوایم بریم خواستگاری.الان عمو عباس دل تو دلش نیست الهی ...خیلی دوست دارم عباس اقا
الانم که میبینید من اینجام چون حسن جونی رفته دوش بگیره و قراره ما هم اماده بشیم عجب اماده شدنی..................................
مارالم داره خراب کاری میکه وکاغذ های روی میخوای میز کامپیوتر رو کند................
اینم جیگرم .خوشگلم . زندگیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی