شیرین کاری های جدید مارال91.7.14
سلام به دختر شیرین زبونم
خوبی گل دخترم الان که دارم اینا رو مینویسم شما و بابا حسن جون خوابید .
الهی دورت بگردم اخه خسته شدی به خدا امروز شام خونه اقا جون ایوب بودیم چون عمه رویا هم اونجا
بود و قرار بود کارتهای عروسی عمو عباس رو مرتب کنن.
شما هم دیگه هر چی از شیطنتت بگم کم گفتم این بخشو باید اختصاص بدم که عمه مینا بگه ولی چون
قرار من بنویسم . دارم میگم .
اول از همه تا رسیدیم یه جنگو جدل با عمه مینا داشتی ........که حتی اینا هم شیرینه..خراب کاری که
میکنی میگی ببخشید معزرت میخوام.....به خدا بلای بلااااااااااااااااااااااا
دوم این که تا اومدیم شام رو بیاریم تو رفتی نشتی تو وسط سفره و شروع کردی به لیوانا رو چیدن
منم همون جا گفتم دختر من کدبانو به خدا.برای این کار قشنگت همه باهم دست زدن
سوم هم اینکه وقتی عمه رویا با عمه مینا داشتن کارتا رو مرتب میکردن شما اومدی به ترکی گفتی اینا
کارت توی (یعنی کارت عروسی)اینقدر همه خندیدن.........................
خوب دیگه اخه شما نازی به خدا......... مامانی خیلی دوست داره
چهارم هم اینکه اخر شب هم عمو عباس برات نانای گذاشت و شما کلی با عمه مینا رقصیدی.......
الهی.......... اینقدر ناز میرقصی تازه میگی عروسی عمو عباس اینجوری میخوام برقصم.
خوب اینم از امروزت .از این کارای نازت هر چی بگم کمه .......تازه وقتی حواست نیست دست میخوره به
صورتم یا هر جای دیگه (سریع میگی مامان معشوم هیچی نشد)
تازگیا دوتا از عروسکاتو خیلی دوست داری شب با اونا میخوابی و همه جا با خودت میبری تازه هر از چند
گاه میگی(داره گریه میکنه)یعنی که من باید پیش پیشش کنم و حتی بهش غذا میدی .میگی ببریم حموم
اینقدر این کارتو دوست دارم
راستی اینم یادم رفت بگم که عاشق پارک شدی اونم به خاطر این که عمه جون کبری میاد میبرتت مثل
دیروز که باهاش رفتی اینقدر دختر نازی بودی و عمه جونو اذیت نکردی .
از همه مهمتر اینکه اینقدر منطقی شدی که وقتی برات توضیح میدم به حرفم گوش میدی . حتی موقع
داروخوردن میری آب میاری و شربتت رو میخوری و حتی یاد آوری میکنی که اسپری بینیت رو هم بزنم
به خدا شاهکاری به خدا
ممنون از خدای بزرگ به خاطر قشنگترین هدیش به ما
خیلی دوست داریم