مارالمارال، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

* مارال فرفری *

یادی از گذشته

1391/3/10 3:17
نویسنده : مامان معصوم
613 بازدید
اشتراک گذاری

سلام  امروز تصمیم گرفتم تمام خاطرات دخملمو به خودش تعریف کنم اینجوری جالب تره..........

میدونی دختر گلم وقتی تو پا به این دنیا گذاشتی زندگی منو باباجون حسنت صد برابر شیرین تر شد .اخه میدونی منو حسن جون خیلی خیلی همدیگرو دوست داریم و الان هر کدوم از ما  این دوست داشتنو با تو تقسیم میکنیم .اصلا یادم نمیره وقتی تو بدنیا اومدی حسن جون خیلی  خوشحال بود البته همه خوشحال بودن .تو از همون اول با عمه فاطمت که بهش دادا میگی جور بودی بغل اون اروم میشدی .کم کم که فهمیدی اطرافت چی میگذره و عکس العمل نشون دادی دل عمهات غش میرفت که تو یه زره بخندی ...یادش بخر. قبلا وقتی  میگفتم کجا بریم :میگفتی در در  ولی الان خونه  هر کسو میگی.وقتی میگفتم منو چند تا دوست داری میگفتی 2 تا ولی الان میگی زیاد .وقتی میگفتم چی برات بخرم میگفتی:قاقا ولی الان میگی پاستیل.......................ناناز من خیلی دوست دارم

حالا چند تا از عکساتو برات میزارم ببنی چه قدر نازو کوچیک بودی الهی مامان فداتماچ

اینم منو باباجون حسنت  پیش شما که تازه بدنیا اومدیقلب

اینجا تازه بدنیا اومدی البته خوابی 

اینجام اقا جون تو گوشت اذان گفت و بهت پول داد

  اینم از عکسات .میدونی چی رو باید همیشه بدونی که منو بابا حسنت خیلی دوست داریم.تو باید همیشه به باباحسنت احترام بزاری چون خیلی برای اسایش منو تو زحمت میکشه و از نظر من یه بابای خوب و مهربون. حالا بیا از همین جا بهش بگیم ................

خیلی خیلی دوست داریم

روزت پیشاپیش مبارک

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان فاطمه گلی
20 خرداد 91 16:25
وای چه نازیگلم
مامانی بهت تبریک می گم[
مرسی گلم وممنون که به ما هم سر زدید