مارالمارال، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

* مارال فرفری *

تولد 3 سالگی مارال جون

سلام به روی ماهت   به چشمون قشنگت دختر عزیزم ...ببخشید که دیر به دیر میام .یه کمی سرمون شلوغ بود و یه یه دلیل بزرگش هم این بود که لبت تاب همهیونیمون ویروسی شده بود ............. معذرت معذرت ............................... دختر عزیزم امروز اومدم تو وبلاگ قشنگت از این دور دورا تولدت رو بهت تبریک بگنم ...........حالا داد میزنم میگم با بابا حسنت میگیم..................... تولدت 3 سالگیت مبارک   دختر عزیزم امسال من و شما با هم تصمیم گرفتیم که تولد 3 سالگیت با تم زنبور باشه .خیلی خوب بود به خدا تو اون لباس مثل عروسک شده بودی.خیلی خیلی ریبا همه میگفتن .من و بابا حسن با دیدن شما تو اون لباس ....بزرگ شدنت ...
14 مرداد 1392

ما اومدیم

سلام به دختر نازم .سلام به تمام دوستای عزیزم ببخشید تو رو خدا اینقدر سرم شلوغ بود درگیر  بودم به خدا دخمی نانازم .شرمنده مامانی اخه اقا جونینا همه گی رفتن مکه .واز طرف دیگه به خاطرتعمیرات خونه  اقا جونینا یه کمی که نه خیلی زیاد درگیر بودیم بازم معذرت. حالا از چی بگم به خدا یه دختر خانوم شدی خیلی ماهی .کاملا فهمیده شدی .البته تازگیا خیلی  حساس شدی اصلا نمیشه بهت حرف زد سریع قهر میکنی و داد میزنی به من نگید یا منو دعوا نکنید . الهی فدا خیلی عالی نقاشی میکشی ............ووووووووووحتی خیلی عالی تو ظرف شستن به من کمک میکنی .تازه علاقه شدید به کارتون دیدن پیدا کردی و شب تا صبح میگی سی دی بزار و کار ما شده فقط سی دی خریدن .کارت...
20 تير 1392

روز پدر مبارک

سلام . سلام من  و مارال عزیزم به تنها مرد مهربان دنیا . منو دخترم از همین جا از بهترین بابای دنیا  و بهترین همسر دنیا به خاطر تمام زحماتش ت شکر میکنیم و این روز زیبا رو بهش تبریک میگی ...
4 خرداد 1392

طاهای عزیزم

اینم طاهای عمه .الهی دورش بگردم .10  روزگیت مبارک گلم اینم مایم با دایی حسین نازنین .........خیلی دوسش داریم به خدا.اینجا ما رفتیم خونه دایی حسینیناو اونجا بابا بزرگ تو گوش طاها جون اذان گفت و اسمشو صدا کرد من این رسم رو خیلی دوست دارم و خیلی خوش گذشت طاهای عمه هم همش خواب بود و فقط یه بار چشمشو باز کرد . اینم دختر ناز من با پسر دایی عزیزش.اقا طاها...................... اینجام شما از من خواستی تا طاها جون رو بغل کنی .خیلی خوشت اومده بود و به من گفتی بریم ما هم از بیمارستان یه دونه ابیشو بیاریم..الهی مامان فدات ناز من     ...
24 ارديبهشت 1392

روز زن مبارک

سلام دوست جونیا ببخشید بابت دیر عرض ادب کردن شرمنده به خدا از همین جا میخوام به تمام تمام مادر ای گل  و صد البته دوستای وبلاگیم روز مادر =روز زن رو تبریک میگم از همین جا هم  میخوام از همسر مهربونم و مارال عزیزم تشکر کنم بابت دسته گل زیباشون و هدیه نقدیشون خیلی دوستون دارم ...
17 ارديبهشت 1392

وضعیت جسمی مارال خانوم

سلام به دختر از گل بهترم . الهی منم فدات اینقدر ناز شدی به خدا .......... توپول قلقلی مامانی . همه چی رو خدا رو شکر از هر غذایی میخوری و باهاش مشکلی نداری.ومن خیلی خوشحالم  اولا که رفتی تو ٣٣ ماه .واز نظر جسمی خوب هستی یعنی وزنت ١٦.٣٠٠ که میزونه بعدم قدت ٩٤ بود که دو سانت دکتر گفت کوتاه که اونم با زینک پلاسی که دکتر داد گفت درست میشه و از این بابت واقعا خوشحالم .امیدوارم که بازم همین طور تا اخر خوب باشه وهیچ مشکلی نداشته باشی .... خیلی خیلی دوست دارم اینم عکس زیبای مارال جون ...
17 ارديبهشت 1392